Best worng
Chapter 1
Part 4
تهیونگ:ایندفع با لذت میکشیش
جونگکوک:اگر گیرش بیارم نمیکشمش کاری میکنم زجر بکشه
تهیونگ:بیخیال هنوزم ازش کینه داری؟
جونگکوک:چه انتظاری داری ها بزنه اولین دختری که باهاش بودی و بکشه کسی که پیشش خود واقعیت بودی! (داد)
تهیونگ:جونگکوک خودت میدونی که جولیا چیزی میخواستی نبود دیدی چی از اب درومد؟ نکنه هنوزم دلت پیشش گیره؟
کوک: حالم از اسمش و خودش بهم میخوره اول جولیا بعد کای
تهیونگ:دیوونه شدیا کای جولیا رو جلوی چشمات کشت چی داری میگی؟
کوک:نه اون زندس حسم بهم دروغ نمیگه
و رفت
•ویو تهیونگ•
2 سال پیش جونگکوک عاشق دختری به اسم جولیا میشه از نظر کوک اون بی نقص بود ولی من از همون بار اول که دیدیمش حس خوبی بهش نداشتم همش خودشو به جونگکوک میچسبوند و وقتی کوک کار داشت میرفت بیرون جولیا خیلی مشکوک با تلفن حرف میزد وقتی خدمتکارا میرفتن نزدیکش دستپاچه میشد و لکنت میگرفت کای(اگه یادتون باشه کای میشه صاحب خونه بورام) بخاطر اینکه دشمن کوکه میخواست عذابش بده چون همیشه ازش بالا تر بود و تو جشن مافیا ها همیشه ازش قدردانی میکردنو بهش احترام میزاشتن و این باعث حسادت کای میشد و جولیا رو جلوی چشم کوک میکشه میفهمه که جولیا با کای هم رابطه داشت و عوض میشه از دخترا نفرت پیدا میکنه و باهاشون مثل یک سگ برخورد میکنه و حتی دیگه اخلاقشم مثل قبل نیست!
•ویو بورام•
بازم مثل هرروز باید برم سر کار سومی مریض بود ونمیتونه بیاد
بورام:سومی سعی میکنم زود برگردم چیزی لازم نداری؟
سومی:نه فقط مواطب خودت باش
با بوسه روی لپش ازش خداحافظی کردم
(فلش بک به تموم شدن کارش)
کارم تموم شد داشتم تاکسی میگرفتم برم خونه که صدای جیغ یکی رو شنیدم صدا رو دنبال کردم که!!
Part 4
تهیونگ:ایندفع با لذت میکشیش
جونگکوک:اگر گیرش بیارم نمیکشمش کاری میکنم زجر بکشه
تهیونگ:بیخیال هنوزم ازش کینه داری؟
جونگکوک:چه انتظاری داری ها بزنه اولین دختری که باهاش بودی و بکشه کسی که پیشش خود واقعیت بودی! (داد)
تهیونگ:جونگکوک خودت میدونی که جولیا چیزی میخواستی نبود دیدی چی از اب درومد؟ نکنه هنوزم دلت پیشش گیره؟
کوک: حالم از اسمش و خودش بهم میخوره اول جولیا بعد کای
تهیونگ:دیوونه شدیا کای جولیا رو جلوی چشمات کشت چی داری میگی؟
کوک:نه اون زندس حسم بهم دروغ نمیگه
و رفت
•ویو تهیونگ•
2 سال پیش جونگکوک عاشق دختری به اسم جولیا میشه از نظر کوک اون بی نقص بود ولی من از همون بار اول که دیدیمش حس خوبی بهش نداشتم همش خودشو به جونگکوک میچسبوند و وقتی کوک کار داشت میرفت بیرون جولیا خیلی مشکوک با تلفن حرف میزد وقتی خدمتکارا میرفتن نزدیکش دستپاچه میشد و لکنت میگرفت کای(اگه یادتون باشه کای میشه صاحب خونه بورام) بخاطر اینکه دشمن کوکه میخواست عذابش بده چون همیشه ازش بالا تر بود و تو جشن مافیا ها همیشه ازش قدردانی میکردنو بهش احترام میزاشتن و این باعث حسادت کای میشد و جولیا رو جلوی چشم کوک میکشه میفهمه که جولیا با کای هم رابطه داشت و عوض میشه از دخترا نفرت پیدا میکنه و باهاشون مثل یک سگ برخورد میکنه و حتی دیگه اخلاقشم مثل قبل نیست!
•ویو بورام•
بازم مثل هرروز باید برم سر کار سومی مریض بود ونمیتونه بیاد
بورام:سومی سعی میکنم زود برگردم چیزی لازم نداری؟
سومی:نه فقط مواطب خودت باش
با بوسه روی لپش ازش خداحافظی کردم
(فلش بک به تموم شدن کارش)
کارم تموم شد داشتم تاکسی میگرفتم برم خونه که صدای جیغ یکی رو شنیدم صدا رو دنبال کردم که!!
- ۸.۸k
- ۱۱ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط